ما !!!
ما آدما هنوزم مثل بچگیمون
هر کی بیشتر باهامون بازی کنه
بیشتر دوسش داریم...!
ما آدما هنوزم مثل بچگیمون
هر کی بیشتر باهامون بازی کنه
بیشتر دوسش داریم...!
وقتی...
دلتنگ تو میشوم...
وقتی...
عطر تنت را می خواهم...
من به باد هم...
التماس میکنم...
خدا که جای خود دارد...
ﺣﺲ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
ﺍﻣّﺎ ﺗﻠﺦ ﺗﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ، ﮐﺴﯽ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﺩ
تو استجابت کدام دعای سحرگاه منی؟
که غروبانه از آستان دلم میگذری...؟!
یادم هست؛ سالهای دورتر
زیر باران ،
چشمانم را نذر آمدنت کرده بودم!!
مـن هـمانی ام که
بی تو
پای تمام دوست داشتنهایم ایستاده ام . . .
یک بار وقتی که هوا برم می دارد، قدم میزنیم ...
وقتی که خوابم می آید، تو می آیی!
یک بار وقتی که باران ناز می کند ... دل ناودان میشکند ... می بارد.
وقتی که شب شروع میشود ... تمام میشود ...
یک بار دیگر هم دوستت دارم!
باقی روز را ...
هنوز را ...
انتظار پشت ديوار دردهايم نشسته